بدون عنوان
بچه ها اومدم بگم همیشه قدر مامانامون رو بدونیم اونا انقدر زحمت کشیدن ومی کشن تا بزرگ و بزرگ تر بشیم اما ما بعضی وقت ها اونارو ناراحت می کنیم ولی بعدش حتما بریم پیش مامانمون و ازش طلب بخشش کنیم ...
نویسنده :
آتنا
13:39
بدون عنوان
ادامه مطلب ............ بچه ها وقتی به ارشیا میگیم سلام کن دستشو دراز میکنه سلام میده بش میگیم بزن قدش دستشو میبره بالا میزنه قدش خیلی داداشم عاقل شده الهی من فدات شم ارشیا ترو خدا بزرگ شو تفنگ بخر باهم بازی کنیم ههههه ولی من عاشق تفنگ بازی و سنگر گرفتنم انقدر با پسر عموهام قبل از اینکه ارشیا بدنیا بیاد بازی میکردیم با چادرو صندلی و بالشت سنگر درست میکردیم چه کیفی میداد ههههههه ...
نویسنده :
آتنا
13:01
بدون عنوان
سلام خوبید بازم اومدم تا براتون از ارشیا بگم داداش گل خودم این روزا خیلی فضول شدی در حد ....چی بگم.... ولی هرچقدر بزرگتر میشی شیتون تر وباحال تر میشی و باحات کلی حال میکنم. قربونت برم من. اره دیگه خوب براتون بگم عروسی دختر خالم تو راهه ومن ومامانم و ارشا لباس گرفتیم ولی بابا هنوز داره دنبال لباس میگرده &nb...
نویسنده :
آتنا
12:53
بدون عنوان
راستی یادم رفت بگم اونایی که نظر میدید من مامان نیستم من دختر 9 ساله ای هستم که براتون مطلب میزارم این اقا ارشیا هم داداش ورو جکمه به هر حال ببخشید اهان نا گفته نماند این وبلاگ رو عموم برام درست کرده و من گفتم که دوست دارم خدم این وبلاگ رو مدیریت کنم بله ...
نویسنده :
آتنا
20:59
بدون عنوان
بدون عنوان
سلاممممم خوبید وای بچه نمیدونید که سرما خوردم گلودرد دارم بینیمم گرفته البته ببخشید اول کار اومدم از سرما خوردگی و مریضی گفتم و اینکه کمک داریم به ماه مدرسه هاهم نزدیک میشیم وباید از کامپیوترو موبایل و تبلت و اینجار چیزا خوداری کنیم بله دیگه اینم از بوی بد مدرسه خوب من خاطرات زیادی از تابستون دارم اما باید خاطرات رو بزارم برای بعد تابستون چون فعلا یکم دیگه از تابستون مونده خوب اینم از این یکی منتظر نظرهای قشنگتون هستم ...
نویسنده :
آتنا
20:47
بدون عنوان
بدون عنوان
خلاصه بعد از اینکه بابام برام تبلت گرفت داداشم هر روز میگه که باید تبلت رو بدی به من خوب منم بخاطر اینکه خراب نشه بهش نمی دم اونم گریه می کنه منم دلم براش میسوزه بهش میدم اخه یکی نیست بهم بگه خو از اول بده حتما باید اشک بچه در بیاد بعد بهش بدی ...
نویسنده :
آتنا
16:49